بهائیت از کجا بوجود آمد و چطور شکل گرفت

بهائیت فرقه‌ای مذهبی منشعب از آیین بابیه است که در قرن سیزدهم قمری توسط میرزا حسینعلی نوری معروف به بهاءالله پدید آمد. میرزا حسینعلی از پیروان سید علی‌محمد باب بود که پس از درگذشت باب، فرقه بهائیت را پایه‌گذاری کرد. پس از بهاءالله،‌ پسرش عباس افندی معروف به عبدالبهاء و سپس شوقی افندی، نوه دختری عبدالبهاء رهبریِ بهائیت را به‌عهده گرفتند.

پس از شوقی، در جانشینی او اختلاف شد و بهائیان به گروه‌های مختلفی همچون بهائیان بیت‌العدلی و بهائیان ارتدوکسی‌ تقسیم شدند. امروزه رهبری بهائیان در دست بیت‌العدل اعظم است.

بهائیان، بهاءالله را پیامبر و بهائیت را دین جدیدی می‌دانند که دین اسلام را نَسخ کرده است. بهاءالله بر این باور است که قیامت مسلمانان با آمدن باب برپا شده و با مرگ او پایان یافته است. همچنین قیامت بابیان با ظهور بهاءالله برپا و با مرگش به پایان می‌رسد. بهائیان مناسکی مانند نماز، روزه، حج و حدود را با کیفیتی متفاوت از مسلمانان به جا می‌آورند.
 


بهائیت و تاریخچه اش در ایران

درباره جمعیت بهاییان ایران اطلاعات موجود سخت متناقض است. در اوایل سده بیستم میلادی تعداد ایشان نزدیک به ده‌هزار نفر گزارش می‌شد.1 بیست سال بعد، در حوالی سال 1307 ش. حسن نیکو، مبلّغ پیشین بهایی، این رقم را اغراق‌آمیز دانست و شمار بابی‌ها در سراسر جهان را، اعم از ازلی و بهایی، 5207 نفر اعلام نمود و نوشت 3960 نفر در ایران زندگی می‌کنند.

به نوشته دنیس مک ایون، استاد دانشگاه نیوکاسل انگلیس، در دایرهالمعارف ایرانیکا، بهایی‌گری در سال‌های 1928ـ1952 میلادی افزایش سریعی نداشت؛ ولی از سال 1952 گسترش آن شتاب گرفت و این امر به دلیل برنامه‌ریزی‌ها و سازماندهی‌هایی بود که با برنامه «جهاد ده ساله» شوقی افندی آغاز شد.2 دایره المعارف بریتانیکا (1998) اوج گسترش بهاییت را در دهه 1960 میلادی می‌داند که سبب شد در اواخر سده بیستم میلادی شمار نهادهای بهایی به بیش از 150 مجمع روحانی ملی و نزدیک به بیست‌هزار مجمع روحانی محلی برسد.3

تحرک جدّی مبلغان بهایی و به تبع آن رشد بهاییت، در ایران از دوران سلطنت مظفرالدین شاه قاجار آغاز شد؛ در دوران سلطنت احمد شاه قاجار و رضا شاه پهلوی، که بهاییان از نفوذ و حمایت فراوان در دستگاه دولتی برخوردار بودند، شدت یافت. با این وجود، براساس اسناد می‌توان اظهار داشت که افزایش جمعیت بهاییان ایران به طور عمده از دهه 1330 ش. آغاز شد.

در سال‌های 1326ـ1330 محفل ملی بهاییان ایران برنامه خود را برای گسترش بهاییت به مرحله اجرا گذارد و شدّت تبلیغات و فعالیت ایشان از اردیبهشت / رمضان 1334 ش. اعتراض شدید آیت‌الله‌العظمی بروجردی4 و سایر علما را برانگیخت. پس از ابراز نارضایتی‌های شدید آیت‌الله بروجردی، حکومت پهلوی ناگزیر به محدود کردن فعالیت بهاییان شد.

به دستور شاه، پزشک مخصوص بهایی او، سرلشکر عبدالکریم ایادی، مدّت کوتاهی ایران را ترک کرد و در ایتالیا اقامت گزید5 و در 16 اردیبهشت مقامات نظامی (سرتیپ تیمور بختیار فرماندار نظامی تهران و سرلشکر نادر باتمانقلیچ رئیس ستاد ارتش) به تصرف و تخریب حظیر\القدس، مرکز بهاییان تهران، یاری رسانیدند. بختیار این محل را مقرّ رکن دوم ستاد ارتش ساخت.

 


دکتر مهدی حائری یزدی علت مقابله شدید آیت‌الله بروجردی با بهاییان را چنین ذکر می‌کند:

در مسئله بهایی‌ها، تا آنجایی که ایشان تشخیص می‌داد، [این بود] که بهایی‌ها یک گروه ناراحت‌کننده و اخلال‌گر در ایران هستند. مسئله صرف اختلاف مذهبی نبود. این‌طوری هم که معروف بود، تا یک اندازه‌ای هم درست بود، [این بود] که این گروه یک نوع سر و سرّی با منابع خارجی دارند و بیشتر مجری منافع خارجی هستند تا منافع ملی. در این طریق مرحوم آیت الله بروجردی به هیچ وجه تردیدی از خودش نشان نمی‌داد که [از] آنچه گروه بهایی‌ها از دستش برمی‌آید [جلوگیری کند] از اذیت‌ها و کارهای موذیانه‌ای که بهایی‌ها دارند و درباره مسلمان‌ها دریغ نمی‌کنند.

یعنی به طور مخفیانه افراد خودشان را وارد مقامات اداری می‌کنند و مقامات را اشغال می‌کنند. بعد هم، مسلمان‌ها را ناراحت می‌کنند، می‌زنند، از بین می‌برند. از این کارها خیلی زیاد می‌کردند، حالا بگذرید از اینکه الآن صورت حق به جانبی به خودشان می‌گیرند.

کاری ندارم به وضع فعلی؛ ولی آن زمان این شکل بود. واقعاً هرکجا که دستشان می‌رسید، به هر وسیله بود، هر مقامی بود اشغال می‌کردند و سعی می‌کردند دیگران را از بین ببرند یا وارد مجمع خودشان بکنند و کارهایی که آنها می‌خواهند، انجام بدهند... ولی ایشان [آیت‌الله بروجردی] از این جریان و از این ماجرا آگاه بود و به هر وسیله‌ای بود جلوگیری می‌کرد.6

حسین خطیبی، که فردی مطلع بود،7 هدف از همکاری شاه و ارتش با علما را تلاش آمریکایی‌ها برای «تصرف آرشیو» بهاییان و دستیابی به اسامی ایشان اعلام نمود.8

تاریخ ارائه آخرین آمار بهاییان به آوریل 1985 برمی‌گردد؛ در این تاریخ مرکز سازمان جهانی بهاییان (حیفا، اسرائیل) شمار اعضای خود را در سراسر جهان چهارمیلیون و 739 هزار نفر اعلام کرد.

از این تعداد، 59 درصد در قاره آسیا، 20 درصد در آفریقا، 18 درصد در آمریکا، 6/1 درصد در استرالیا و نیم درصد در اروپا ساکن بودند. در این آمار تعداد بهاییان ساکن در ایران اعلام نشده است، مع‌هذا، ادعا شده که 000/807/2 نفر از بهاییان در قاره آسیا زندگی می‌کنند.9 برای ارزیابی این رقم و سنجش میزان صحّت و سقم آن ابزاری در دست نیست. ولی این تصور وجود دارد که مرکز بهاییت همواره درباره شمار پیروان خود اغراق کرده است.
 


دنیس مک‌ایون می‌نویسد:

منابع بهایی ادعا می‌کنند که پس از انقلاب اسلامی در ایران نزدیک به بیست‌هزار نفر بهایی به قتل رسیدند، او این رقم را بسیار اغراق‌آمیز می‌داند و مدعی است که طی هفت ساله اوّل حکومت جمهوری اسلامی در ایران نزدیک به 200 نفر بهایی اعدام شدند و در طی دوران پس از انقلاب جمعاً 300 تا 400 بهایی در جریان‌های مختلف به قتل رسیدند.10

بهاییانی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی اعدام یا از ایران خارج شدند عموماً به مشهورترین و ثروتمندترین خانواده‌های بهایی تعلق داشتند و به دلیل تصدی مناصب عالی دولتی یا دستیابی به ثروت‌های عظیم از طریق پیوند با حکومت پهلوی مورد تعقیب قرار گرفتند. افرادی مانند امیرعباس هویدا، حبیب ثابت، هژبر یزدانی، عبدالکریم ایادی، هوشنگ انصاری، غلامرضا ازهاری و غیره، به عنوان شاخص‌ترین چهره‌های فرقه بهایی در ایران، تمامی بهاییان ایران نبودند و اعدام یا فرار ایشان از کشور به معنی پایان حیات بهاییت در ایران نبود.


کانون‌های استعماری و پیدایش بابی‌گری

برخلاف نظر مورّخانی چون احمد کسروی و فریدون آدمیت، که بابی‌گری اوّلیه را جنبشی خودجوش و ناوابسته به قدرت‌های استعماری می‌دانند،11 پژوهش من بر پیوندهای اوّلیه علی محمد باب و پیروان او با کانون‌های معینی، که شبکه‌ای از خاندان‌های قدرتمند و ثروتمند یهودی در زمره شرکای اصلی آن بودند، تأکید دارد. این تصویر، بابی‌گری را از اساس و از بدو پیدایش، فرقه‌ای مشابه با دونمه‌های ترکیه و فرانکیست‌های اروپای شرقی جلوه‌گر می‌سازد.12

ارائه تمامی مستندات خود را درباره پیوند بابی‌گری اوّلیه با کانون فوق به فرصتی دیگر موکول می‌کنم و در اینجا تنها دو نکته را مورد تأکید قرار می‌دهم:

اوّل، حضور پنج ساله علی محمد باب در تجارت‌خانه دایی‌اش در بوشهر و ارتباط او با کمپانی‌های یهودی و انگلیسی مستقر در این بندر و کارگزاران ایشان. اندکی پس از این اقامت پنج ساله بود که باب در سال 1822 م.

دعوی خود را اعلام کرد و با حمایت کانون‌های متنفّذ و مرموزی به سرعت شهرت یافت. دوران اقامت باب در بوشهر مقارن است با سال‌های اوّلیه فعالیت کمپانی ساسون (متعلق به سران یهودیان بغداد) در بوشهر و بمبئی.

ساسون‌ها در دهه‌های بعد به «امپراتوران تجاری شرق» بدل شدند و در زمره دوستان خاندان سلطنتی بریتانیا جای گرفتند.13 خاندان ساسون بنیان‌گذاران تجارت تریاک ایران بودند و با تأسیس بانک شاهی انگلیس و ایران نقش بسیار مهمی در تحولّات تاریخ معاصر ایران ایفا نمودند.14

دوم، ارتباط نزدیک مانکجی‌هاتریا، رئیس شبکه اطلاعاتی حکومت هند بریتانیا در ایران در سال‌های 1854 ـ 1890، با سران بابی و از جمله با شخص میرزا حسینعلی نوری (بهاء).15

 

 

نقش شبکه زرسالاران یهودی و شرکا و کارگزاران ایشان در گسترش بابی‌گری و بهایی‌گری را از دو طریق می‌توان پیگیری کرد:

اوّل، حرکت‌های سنجیده و برنامه‌ریزی شده برخی از دولت‌مردان قجر، به ویژه منوچهرخان معتمدالدوله گرجی حاکم اصفهان،16 که به گسترش بابی‌گری انجامید؛ دوم، گرویدن وسیع یهودیان به بهایی‌گری که سبب افزایش کمّی و کیفی این فرقه و گسترش جدّی آن در ایران شد.
 

آیا بهائی ها نجس هستند؟

قریب به اتفاق فقهاء تعداد نجاسات را یازده و برخی دوازده مورد اعلام کرده اند، از جمله آن‌ها که همه بالاتفاق آن را ذکر کرده اند. نجاست کافر است، کافر یعنی کسی که منکر خدا باشد و یا برای خداوند متعال شریک قائل باشد؛ و یا اینکه رسالت حضرت خاتم الانبیاء محمد بن عبدالله ـ صلی الله علیه و آله را قبول نداشته باشد و نیز به کسی کافر می‌گویند که ضروری دین یعنی، چیزی را مثل نماز و روزه که همة مسلمانان آنرا جزء دین اسلام می‌دانند منکر شود.

طبق نظر اکثر فق‌ها و مراجع، تمامی پیروان فرقه ضاله بهائیت، محکوم به نجاست بوده و در صورت تماس آن‌ها با چیزى، مراعات مسائل طهارت در رابطه با آنها، نسبت به امورى که مشروط به طهارت است، واجب است.


پی نوشت :
1. گزارش حزب‌الوطن مصر در نشریه اللواء. بنگرید به: حسن نیکو، فلسفه نیکو در پیدایش راهزنان و بدکیشان، بی‌جا [تهران]، بی‌نا، بی‌تا [حوالی 1310 ش،]. ج 2، ص 214.
2. Encyclopaedia Iranica. London and New York, Routledge & Kegan Pall. Vol.1, 1985, p449.
3. “Bahai faith”, Britannica CD 1998.

4.
برای آشنایی با نمونه‌ای از اعتراض‌های آیت‌الله العظمی بروجردی بنگرید به: «نامه مورخ 6 تیر 1324 آیت‌الله بروجردی به فضل‌الله زاهدی (نخست‌وزیر)» در: سید محمدحسین منظورالاجداد. مرجعیت در عرصه اجتماع و سیاست: اسناد و گزارش‌هایی از آیات عظام نائینی، اصفهانی، قمی، حائری و بروجردی. تهران، شیرازه، 1379. صص 498ـ499.
5.
ظهور و سقوط سلطنت پهلوی: خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست. تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1370. ص 203.
6.
خاطرات دکتر مهدی حائری یزدی، به کوشش حبیب لاجوردی، تهران، نشر کتاب نادر، 1381. ص 45.
7. 
حسین خطیبی، که از جنجالی‌ترین اقدامات او قتل سرتیپ افشار طوس رئیس شهربانی دولت دکتر مصدق است، در سال‌های قبل از کودتای 28 مرداد 1332 رهبری یک شبکه مخفی از نظامیان را بر عهده داشت و با شخص شاه مرتبط بود. پس از کودتا، بسیاری از عزل و نصب‌های مقامات نظامی، از جمله انتصاب باتمانقلیچ، پس از رایزنی با خطیبی انجام گرفت.


8. نامه مورخ 30/2/1334 حسین خطیبی به دکتر مظفر بقایی»: مجموعه اسناد خصوصی دکتر مظفر بقایی کرمانی، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی. خطیبی در این نامه به دو جریان متفاوت اشاره می‌کند. جریان اول مردم و علما هستند که، در واقع، خواستار ریشه‌کن کردن بهاییان می‌باشند و جریان دوم آمریکایی‌ها و شاه که پس از اشغال حظیره‌القدس خواستار پایان دادن به موج ضدّ بهایی هستند. او می‌نویسد: «مخصوصاً چیزی که سر رشته را ردراز می‌کند اصرار آیت‌الله بروجردی، برای شدت عمل دولت نسبت به افراد بهایی است؛ از طرف اعلی‌حضرت، رئیس شهربانی و یک [یکی] دو نفر در عرض هفته اخیر چند بار آیت‌الله را ملاقات کرده ولی از این ملاقات‌ها نتیجه نگرفته‌اند. طبق یک اطّلاع خصوصی، اساساً از ایام عید به این طرف، آیت‌الله از اعلی‌حضرت گله‌مند شده است و تاکنون با همه اقداماتی که صورت گرفته است از ایشان رفع گله نشده است
9. Iranica, ibid, pp. 449-450.
10. ibid, pp. 463-464.

 

11. کسروی (بهایی‌گری، تهران، کتاب‌فروشی پایدار، بی‌تا. صص 121ـ122) و آدمیت (امیرکبیر و ایران). تهران، خوارزمی، چاپ پنجم، 1355، صص 443ـ444)، که هر دو نسبت به بهایی‌گری سخت بدبین‌اند، بابی‌گری را به عنوان یک جنبش اجتماعی ـ اصلاحی دینی و انقلابی معرفی می‌کنند و نفوذ استعمار در این فرقه را از زمان انشعاب بابی‌گری به دو فرقه ازلی و بهایی می‌دانند. این نظر تقریباً در تاریخ‌نگاری معاصر ایران رسمیت یافته و مورخان مارکسیست ایرانی و خارجی از جمله احسان طبری (برخی بررسی‌ها درباره جهان‌بینی‌ها و جنبش‌های اجتماعی در ایران، تهران، انتشارات حزب توده ایران، 1358) و میخائیل ایوانف (جنبش بابیه در ایران، مسکو، 1939). نیز چنین نظری ابراز داشته‌اند.

12.
درباره دو نمه‌های عثمانی و فرانکیست‌های لهستانی و اروپای شرقی، که اوّلی در اواخر قرن هفدهم و دومی اواخر قرن هجدهم میلادی پدید شدند، مراجعه شود به: عبدالله شهبازی، زرسالاران یهودی و پارسی، استعمار بریتانیا و ایران. تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1377. ج 2، صص 331ـ357.
13.
بنگرید به: تحقیق آنتونی الفری درباره رابطه ادوارد هفتم، پادشاه بریتانیا و زرسالاران یهودی با عنوان: ادوارد هفتم و دربار یهودی او.
(Anthony Allfrey. Edwand VII and his Jewish Court. London. Wcidenfeld & Nicolson. 1991.)
14.
بنگرید به: [عبدالله شهبازی،] «ساسون‌ها، سپهسالار و تریاک ایران»، مطالعات سیاسی، کتاب اول، پاییز 1370، صص 125ـ139؛ عبدالله شهبازی. نظریه توطئه، صعود سلطنت پهلوی و تاریخ‌نگاری جدید در ایران تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1377. صص 96ـ100.

15.
مانکجی هاتریا بنیادگذار واقعی اولین سازمان فراماسونری ایران (فراموش‌خانه) است که به دلیل فقدان تحقیقات بنیادین در این زمینه تأسیس آن به غلط به میرزا ملکم خان نسبت داده شده است.
16.
منوچهرخان معتمدالدوله مورد احترام فراوان بابیان و بهائیان هر ساله در 28 شعبان ب هزیارت قبر او در قم می‌روند. او ظاهراً نیای ارتشبد بهرام آریانا است.

منبع: هیئت تحریریه پرتال فرهنگی راسخون، هوش مصنوعی و آقای شهبازی